حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء
حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء | انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

طبقه بندی موضوعی
حزب الله سایبر
انعکاس‌اخبار‌فرهنگی‌مذهبی‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
شهدای صومعه‌سرا
آشنایی‌با‌شهدای‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
مکتب الشهدا در شبکه های اجتماعی

۱۵ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «قاسم نعمتی» ثبت شده است

بوی غم بوی جدایی بوی هجران می‌رسد
کربلا آغوش خود واکن که مهمان می‌رسد

ناقه‌ام در گل نشسته چاره‌ای کن یا حسین
دیر اگر آیی کنارم بر لبم جان می‌رسد

حاجی زهرا علم کن خیمه‌هایت در منا
زین عطش آباد بوی عید قربان می‌رسد

خاک سرخ این بیابان بوی مادر می‌دهد
گوش کن آوای محزون حسین جان می‌رسد

گو فرات بی‌مروّت اینقدر هوهو مکن
کودک شش‌ماهه‌ای با کام عطشان می‌رسد

کمتر از ده روز دیگر بی‌برادر می‌شوم
روزگار عشق‌بازی‌ها به پایان می‌رسد

در همان لحظه که ترکیب رخت پاشَد ز هم
از حرم زینب به گیسوئی پریشان می‌رسد

کمتر از ده روز دیگر از فراز نیزه‌ها
در چهل منزل به گوشم صوت قرآن می‌رسد

قافله‌سالار زینب گو شبی بر ساربان
وقت خاتم‌بخشی دست سلیمان می‌رسد

وای از هنگامه‌ی وصلی که یک نیزه‌سوار
روبرو با خواهری پاره گریبان می‌رسد

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۱۱
مکتب الشهداء

ای امیرالحاج قلبم بی‌قراری می‌کند
تا که از غصه نمیرم گریه یاری می‌کند

جان من کمتر بگو، کرب‌وبلا، کرب‌وبلا
نام این صحرا ز دیده اشک جاری می‌کند

گوئیا می‌بینم اینجا صبح تا قبل غروب
هر طرف یک بانوئی را سوگواری می‌کند

اولین تصویر جسم ارباً اربای علی‌ست
دشت را دشمن از او آئینه‌کاری می‌کند

گوئیا می‌مبینم اینجا دور تو بگرفته‌اند
زان میانه رأس تو نیزه‌سواری می‌کند

دشمنت سر تا به پایت را به غارت می‌برد
بهر یک پیراهن کهنه چه کاری می‌کند

هر که بهر غارت آمد دست خالی برنگشت
موی بین پنجه‌ها را یادگاری می‌کند

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۱ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۰۸
مکتب الشهداء

طعم دیدار را چشیدی تو
دل ز غیر خدا بریدی تو
ناز دلدار را کشیدی تو
بال و پربسته پر کشیدی تو

کشته‌ی ماه ثامن الحججی
پس "هنیا لک" شهید حججی

وقف زینب تمام ایران شد
ماه ذی‌القعده عید قربان شد
بانی مجلس تو سلطان شد
چشم آقا دوباره گریان شد

تاج این دشت لاله‌خیز شدی
تو چه شد؟! این چنین عزیز شدی

تا که  پابوس والدین شدی
آبرودار عالمین شدی
نذر خاتون نشأتین شدی
سربریده چنان حسین شدی

چون عسل وصل یار شیرین است
مزد اخلاص نوکران این است

مثل یک نور سرخ تابیدی
عاشقانه به مرگ خندیدی
زیر خنجر همین‌که خوابیدی
شک ندارم حسین را دیدی

لحظه‌ی تلخ سربریدن تو
فاطمه آمده به دیدن تو

گیر یک مشت کافر افتادی
مثل یک لاله پرپر افتادی
گرچه بر خاک بی سر افتادی
دور از چشم مادر افتادی

راستی جای همسرت امن است
حرمت خانواده‌ات نشکست

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ شهریور ۹۶ ، ۱۶:۰۵
مکتب الشهداء

خدا کند که از این ره امیر برگردی
ز قبل آن که شوی بی‌سفیر برگردی

دعا کنم که خدا در دل تو اندازد
که هرچه زودتر از این مسیر برگردی

ز پیش از اینکه شوم تا قیامت از خجلت
به نزد مادر تو سر به زیر برگردی

به استخوان شکسته تو را قسم بدهم
به حق "جابرالعظم الکسیر" برگردی

به نازکی گلوی علی کنی رحمی
نخورده حنجر شش ماهه تیر برگردی

ز قبل آنکه شود ضرب تیر سه شعبه
یگانه رازق طفل صغیر برگردی

ز قبل آنکه شود دختر سه ساله‌ی تو
به بوسه‌ای ز لبان تو پیر برگردی

خدا کند که عدو تا به نیزه نگرفته
ز پهلوی تو تقاص غدیر برگردی

قسم به قامت رعنای شیر ام‌بنین
قسم به غیرت مردی دلیر برگردی

ز قبل آنکه شود خواهر تو بی معجر
میان کوچه و بازار اسیر برگردی

ز قبل آنکه کند وقت دفن تو پسرت
تن تو جمع میان حصیر برگردی

ز قبل آنکه بچیند یکی یکی دشمن
به نیزه رأس صغیر و کبیر برگردی

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۴:۲۵
مکتب الشهداء

در وادی حسین مجال کلام نیست
جز با کلام خون به مسیرش پیام نیست

با ترس جان، هر آن که قدم زد درین طریق
والله راه عاشقی‌اش مستدام نیست

با خون به صفحه‌ی عرفات دلم نوشت
راه وصال جز به شهادت تمام نیست

عشق و بلا ز روز ازل هم پیاله‌اند
زیرا به جز بلا قدحی بین جام نیست

در زیر جامه‌ها همه شمشیر بسته‌اند
این کار، هتک حرمت بیت‌الحرام نیست؟

گویا کسی نبود که گوید به حاجیان
آیا بریدن سر حاجی حرام نیست؟

یا وقت ذبح نیست کسی تا کند سوال
این صید زیر دست تو خشکیده کام نیست؟

این درس مسلم است که پایان عاشقی
جز سر جدایی علنی روی بام نیست

محبوب در حجاز و سفیرش به روی بام
راه وصال این دو به جز یک سلام نیست

سر روی نی تنش به روی خاک کوچه‌ها
میخ قناره جای سفیر امام نیست

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۲۹
مکتب الشهداء

هیچکس مثل من اینگونه گرفتار نشد
با شکوه آمده و بی‌کس و بی‌یار نشد

حال و روز منِ آواره تماشا دارد
تکیه‌گاهم بجز این گوشه‌ی دیوار نشد

روزه دارم من و لب تشنه و سر گردانم
بین این شهر کسی بانیِ افطار نشد

دست بر دست زنم دل نِگرام چه کنم
مثل من هیچ سَفیری خجل از یار نشد

خواستم تا برسانم به تو پیغام، میا
پسر فاطمه، شرمنده‌ام، انگار نشد

گر زنی سینه سپر کرده برایم صد شکر
سینه‌اش سوخته از داغیِ مسمار نشد

اهل این شهر همه سنگ زن و سر شکنند
میهمانی سرِ سالم، سوی دَربار نشد

وای اگر که هدفی روی بلندی باشد
دیده‌ای نیست که با لخته‌ی خون تار نشد

به سر نیزه پریشان شده مویم، اما
خواهرم در پی‌ام آواره‌ی بازار نشد

پیکر بی سرم از پا به سَرِ دار زدند
این بلا بر سر من آمد و تکرار نشد

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۱۱
مکتب الشهداء

سیدی کن نظر این بی سرو سامانی من
گریه‌دار است ز بس شام پریشانی من

آخر از عشق تو کارم به سَرِ دار کشید
به تماشا بنشین لیله‌ی قربانی من

کوچه گردی کنم و ناله زنم کوفه میا
چه کنم؟ دیر شده وقت پشیمانی من

بسته شد راهم و پیغام سپردم به نسیم
تا رساند به تو این ناله‌ی طوفانی من

تا سر پای خود هستی به مدینه برگرد
بشنو این توصیه از غربت پنهانی من

پیکرم را سر بازار به خیرات برند
در همه شهر ببین سفره‌ی مهمانی من

با وجودی که شدم پیش نماز مسجد
نشد اثبات در این شهر مسلمانی من

دوره کردن مرا سنگ زدند هو کردند
تازه آغاز شده غربت پنهانی من

تا که کوبید عصایش به لب و دندانم
کرد تغییر دگر لهجه‌ی قرآنی من

گو به عباس اگر بسته نمی‌شد دستم
می‌نوشتم نگران سر زینب هستم

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۲:۰۲
مکتب الشهداء

هر بلایی سرم آمد به فدای سر تو
به فَدایِ پرِ قنداقِ علی‌اصغرِ تو

می‌زنم دست به روی دست چه کاری کردم
با چه رویی بشوم روبرو با مادر تو

حاضرم بر سر بازار به خیرات روم
ننشیند پَرِ خاکی به سرِ خواهرِ تو

بر سر من، همه تفریح‌کنان سنگ زدند
وای بر صورت چون برگِ گُلِ دختر تو

از همین جا همه تقسیم غنائم کردند
در کمینند به تاراج برند لشگر تو

ترسم این است که گرفتار شوی در گودال
می‌شود با نوک نیزه زیر و رو پیکر تو

هر تکانی که سرت بر سر نیزه بخورد
باز تر می‌شود این پاره‌گیِ حنجر تو

در دل کوفه بود بغض علی پس بردار
یک عبایی که بود کاشانه‌ی اکبر تو

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۸ شهریور ۹۶ ، ۱۱:۵۶
مکتب الشهداء

گل یاس رضا پرپر شد
در جوانى چونان مادر شد
واویلا واویلا واویلا

میان حجره از پا افتاد
بى کس و یار و تنها افتاد
آنقدر کف زدن نامردان
تا که آقا ز آوا افتاد
واویلا واویلا واویلا

کو پدر بوسد این لب‌ها را
بشنود ناله‌اى زهرا را
دست و پا میزنم لب تشنه
بسته دشمن بر او درها را
واویلا واویلا واویلا
 
خون لب‌هاى او می‌دیدند
براى ناله‌اش خندیدند
تا برند پیکرش را تا بام
ریسمان دور پا پیچیدند
واویلا واویلا واویلا

کبوترها که پر وا کردند
سایه‌بانى مهیا کردند
بعد از آن گریه بر جسمى که
مانده بر خاک صحرا کردند
واویلا واویلا واویلا

نیزه از هر طرف بالا رفت
بر سر نیزه‌ها سرها رفت
بعد از آن آیه‌هاى قرآن
اى خدا زیر دست و پا رفت
واویلا واویلا واویلا

قاسم نعمتی


سبک این نوحه در کانال حسینیه مجازی 👇


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۱۴:۳۸
مکتب الشهداء

عده‌ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان‌مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده‌ای دور خودش می‌پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست میبرد به سوی کمرش، خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
بر نفس‌های بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست و پا می‌زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هرچه می‌گفت حسین یاولدی یاولدی...
عده‌ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۶
مکتب الشهداء