عرفه روضهی زینب چقَدَر میچسبد
عرفه دیدهی بارانی و تر میچسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضهی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر میچسبد
عرفه گریهکنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر میچسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن مجلس شام
نام این کار گذارید هنر، میچسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضهخوان روضهبخوان روضهی سر میچسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی میگوید
سر بریدن جلوی چشم پدر میچسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر میچسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمهی ما بین گذر میچسبد؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر میچسبد
جعفر ابوالفتحی
عرفه دیدهی بارانی و تر میچسبد
عرفه بال بگیرم ز دم روضهی تو
بزنم تا حرم پاک تو پر میچسبد
عرفه گریهکنان خاک بریزم بر سر
گر بماند ز غمت در دل اثر میچسبد
خواندن خطبه و رسوا شدن مجلس شام
نام این کار گذارید هنر، میچسبد
سر ارباب جدا شد جلوی نهر فرات
روضهخوان روضهبخوان روضهی سر میچسبد
قتلگه بودم و دیدم که کسی میگوید
سر بریدن جلوی چشم پدر میچسبد
نیزه در دست کسی گفت به صد خوشحالی
زدن نیزه به بالای جگر میچسبد
ناگهان گفت رقیه به یکی از اعراب
زدن عمهی ما بین گذر میچسبد؟
یک حرامی به خودش گفت که این زینب هم
گر بگیرد ز لگد درد کمر میچسبد
جعفر ابوالفتحی