صد جمعه دیدهایم و شما را ندیدهایم
از درد گفتهایم و دوا را ندیدهایم
چشمان ما هر آنچه به جز یار دیده است!
از بخت تیره، وجه خدا را ندیدهایم
چرخیدهایم دور سر خویش تاکنون
اما مسیر پای شما را ندیدهایم
خون دل است قسمت ما از فراق یار
از روزگار ما که مدارا ندیدهایم
هستیم اسیر ظلمت محض و نخواستیم
تا حال اگر که شمس هدی را ندیدهایم
از ذکر ماندهایم چو تسبیح پاره شد
وقت سحر نسیم دعا را ندیدهایم
چندین محرم آمد و رفت و نیامدی
آقا بیا که کربوبلا را ندیدهایم