قدری به سینه آه برایم بیاورید
پیراهن سیاه برایم بیاورید
اخبار بین راه برایم بیاورید
تربت ز قتلگاه برایم بیاورید
دارد حسین میرود انگار کربلا
دارد دل رسول خدا میشود مذاب
میریزد اشک روضه ز چشم ابوتراب
شد نوحههای فاطمه هم نالهی رباب
کودک چقدر میخورد از نهر آب، آب
دارد عجیب قصهی غمبار، کربلا
این نالهی دمادم زهرای اطهر است
زینب بدان که کربوبلا پر ز لشگر است
تا چند روز بعد، حسینِ تو بیسر است
آنروز روزِ غارت خلخال و معجر است
بدتر ز روضهی در و دیوار، کربلا
گریان تست مادر تو ای حسین من
بر نیزه میرود سر تو ای حسین من
گردد اسیر خواهر تو ای حسین من
گردد یتیم دختر تو ای حسین من
تا شام و کوفه همره اغیار، کربلا
عباس من تو دور و بر کاروان بمان
همراه زینب و کمک بانوان بمان
پشت و پناه لشگر و پیر و جوان بمان
پیش حسین من به تمام توان بمان
بی تو نداشت سید و سالار، کربلا
این قافله به سوی شهادت روانه است
شب نامههای مردم کوفه بهانه است
از غربت حسین هزاران نشانه است
در انتظار زینب من تازیانه است
زینب کجا و کوچه و بازار، کربلا
انگار بوی پیرهنی را شنیدهاند
اینها حدیث بیکفنی را شنیدهاند
این سمّ اسبها بدنی را شنیدهاند
این نیزهها لب و دهنی را شنیدهاند
رفت از مدینه تیزیِ مسمار، کربلا
مادر هنوز پهلوی من درد میکند
این زخمهای بازوی من درد میکند
جای کبودیِ روی من درد میکند
خوردم زمین و زانوی من درد میکند
وای از حدیث سیلی خونبار، کربلا
روزی که وقت آمدنِ لشگرم رسد
ایام دادخواهیِ از داورم رسد
مهدیِ من به داد دل مضطرم رسد
هم انتقام غنچه گل پرپرم رسد
پس مرگ بر منافق و کفار، کربلا