تو آمدی و ز خود جدایم کردی
عالی نسبم کرده، گدایم کردی
در حسرت یک بلیط مشهد بودم
خود زائر مشهدالرضایم کردی
تو آمدی و ز خود جدایم کردی
عالی نسبم کرده، گدایم کردی
در حسرت یک بلیط مشهد بودم
خود زائر مشهدالرضایم کردی
کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجدهای کرد سپس شیعهی مولا برگشت
خسته بود از همهی آینهها تا اینکه
زشت آمد، متحول شد و زیبا برگشت
آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت
زائری گفت چرا اشک ندارم آقا
نگهش کردی و با دیدهی دریا برگشت
یک جوان حاجتش این بود: که زن میخواهم
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت
به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت
صبح در قامت یک مرد گدا رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت
جبرئیل آمده بود از وسط عرش، حرم
دو سه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت
نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد، از مذهب ترسا برگشت
زائری بود مردد جلوی ترمینال
مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت
دلم برای تو پر میکشد امام غریب
غمت ز سینه شرر میکشد امام غریب
زیارت تو که فوق همه زیارتهاست
دل مرا به سفر میکشد امام غریب
نگاه حسرت زائر به دیدهی منت
ز خاک پات اثر میکشد امام غریب
غبار جلوهی نورانی قدمگاهت
چه سرمهای به بصر میکشد امام غریب
چه نعمتی است که شوق زیارت حرمت
مرا به دیدهی تر میکشد امام غریب
چه با صفاست که آغوش مهربانی تو
مرا همیشه به بر میکشد امام غریب
فدای خوی رئوف تو ای گل زهرا
که دست مهر به سر میکشد امام غریب
چه باغبان نجیبی که با نوازش خود
ز خار خسته ثمر میکشد امام غریب
همین که خسته ز بابالجواد میآیم
شب دلم به سحر میکشد امام غریب
لبم ز بوسهی خاک قدوم بیبهره است
که نقش بوسه به در میکشد امام غریب
دل رمیده شبیه کبوتری خسته
ز صحن قدس تو پر میکشد امام غریب
تو آن رئوفتر از مادر و پدرهایی
که ناز را به نظر میکشد امام غریب
نگاه تشنه گواهی دهد که کار آخر
ز جام عشق تو سر میکشد امام غریب
فدای سینهی سوزان زهر خورده تو
که سخت آه جگر میکشد امام غریب
محمود ژولیده
مرغم که در حرم چمنی دارم از قدیم
پروانهام که سوختنی دارم از قدیم
دل تا مقیم گوشهی بابالجواد شد
از یاد بُرد که قَرَنی دارم از قدیم
از کُنیهی ابالحسنت خواندهام رضا
من رزق و روزیِ حسنی دارم از قدیم
دلخوش مرا به آبیِ فیروزهای مکن
من میل سرخیِ یمنی دارم از قدیم
مادر مرا به دست رئوفت سپرده است
صد شکر، بیمهی بدنی دارم از قدیم
در آسمان پرچم و گلدستههای تو
حال و هوای پرزدنی دارم از قدیم
از راه دور آمدهام پایبوسیات
با تو هوای همسخنی دارم از قدیم
من نذر کردهام که بمیرم برای تو
در دست خویشتن کفنی دارم از قدیم
کرب و بلا... مدینه... نجف... جای خود، ولی
در مشهدالرّضا وطنی دارم از قدیم
یابنشبیب خویش مرا هم حساب کن
من التهاب سینهزنی دارم از قدیم
شال عزای مادرتان را خریدهام
بر تن سیاه پیرهنی دارم از قدیم
محمدجواد پرچمی
خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت
پست و حقیر عالم امکان بها گرفت
رو بر تو کرد با همهی روسیاهیاش
ازگوشهی چشم نافذتان او شفا گرفت
آقا ردش نکن که امیدش فقط تویی
با صد امید کوبهی بیتالولا گرفت
جانی دوباره در تن بیجان او نشست
تا عشقتان میان دلش را فرا گرفت
یاایهالرئوف و ز لطف مجسمت
بی دست و پاترین بشر دست و پا گرفت
بخشیده شد تمام گناه و خطای او
وقتی قدم در این حرم باصفا گرفت
شبنم ز دیدهی تَرِ او بر زمین چکید
با زائرین تو چو دم یارضا گرفت
یا ایهاالکریم و به عشق نگاه تو
بنگر دراز دست خودش این گدا گرفت
قربان نام تو که گره را گشایشست
باید که نام اطهرتان را طلا گرفت
هرکس ز آب دلکش این بارگه چشید
دیگر کجا نشانه ز آب بقا گرفت
من از لبان عاشق رندی شنیدهام
اینجا ز رأفت تو شود کربلا گرفت
بیشک نشسته در دلتان مهر نوکری
کو در حرم نوای شه سر جدا گرفت
گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما
یابنالشبیب گریهی تو هر کجا گرفت
ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم
هرجا کسی زماتم جدت عزا گرفت
شعرم تمام، حرف دلم ناتمام ماند
آهی زیادهتر ز سرش از شما گرفت
رضا آهی
این در همیشه روی سایل باز باز است
آقای این خانه عجب مهماننواز است
این گنبد و گلدستهها اعجاز دارند
اینجا سرافکنده همیشه سرفراز است
آهو شدن حتماً به کار ما میآید
دستان صاحبخانه تا مشغول ناز است
اینجاست اقیانوس آرامی که گفتند
اینجا بیاید، هر کسی غرق نیاز است
ای دین و دل داده به کعبه رو نموده
برگرد سوی قبله هنگام نماز است
وقتی کلید کعبه را شیطان گرفته
حج خراسان بهتر از حج حجاز است
هنگام مردن گفته او حتماً میآید
در انتظارش تا بیاید چشم باز است
از لحظهی میلاد تا وقتی بمیریم
این در همیشه روی سایل باز باز است
قاسم احمدی
دوباره قسمت من شد مسافرت باشم
در این زیارت مخصوصه زائرت باشم
دوباره رزقِ عزایِ حسین و دست شما
بناست قبلِ محرم مجاورت باشم
کنارِ پنجره فولاد، حاجتم این است:
نظر کنی که حبیبِ مظاهرت باشم
اگر چه غرق گناهم ولی مدد کن تا
همیشه نوکرِ تحتِ اوامرت باشم
پوریا باقری
مرا کشانده به مشهد هوای دیدن تو
زِ راه دور رسیدم برای دیدن تو
مرا به دِرهم و دینار وا مکن زِ سرت
از این به بعد گدایم، گدای دیدن تو
همیشه روزی رَعیَت به دست سلطان است
چه چیز پُر کُنَدْ ای دوست جای دیدن تو؟
کبوتر حرم و صحن و گنبدت زیباست
ولی ندارد عزیزم صفای دیدن تو
تَب وصال تو افتاده در دلم چه کنم؟
در این سفر شدهام مبتلای دیدن تو
بِریز خونم و زُلف از رُخَتْ کنار بزن
من آمدم که بِمیرم به پای دیدن تو
طواف کعبهی ما بوسه از ضریح شماست
گرفته دست دلم را دعای دیدن تو
از این حرم شهدا بَرگهها گرفتند و
شدند عازم کربوبلای دیدن تو
به گریهها و نماز تو در شلمچه قسم
تمام جبههی ما شد مِنای دیدن تو
قسم به جانِ جوادت مرا خدایی کن
به دستِ خویش مرا باز کربلایی کن
قاسم نعمتی
کم کم مسافران سحر را خبر کنید
با ذکر یا حسین به مشهد سفر کنید
خود را میان صحنِ رضا در به در کنید
شب تا اذان صبح به گنبد نظر کنید
داریم اهل رحمت مخصوصه میشویم
آمادهی زیارت مخصوصه میشویم
باید تمام همت خود را به کار بست
حالا که بار عام شده کولهبار بست
یا جبر عشق در به روی اختیار بست
دل را به حلقههای ضریح نگار بست
در طوس برگزار شده اعتکاف ما
صد حج واجب است ثواب طواف ما
شکر خدا که از فقراییم تا ابد
از حاجیان کوی رضاییم تا ابد
پیش رضا کنار خداییم تا ابد
ما راهیان کربوبلاییم تا ابد
در صحن کهنه بود که تایید ما رسید
آقا نگاه کرد و روادید ما رسید
ای کربلا نرفته حرم را بهانه کن
دل را بیا به جادهی مشهد روانه کن
یک گوشهای ز صحن رضا آشیانه کن
پیش کریم نوکری عاشقانه کن
آنجا برات کربوبلا زود میرسد
هی خونِ دل نخور به خدا زود میرسد
آقا خودش غریب و به فکر غریبهاست
مرثیهخوان روضه یابنشبیبهاست
هر شب دلش شکستهی شیبالخضیبهاست
آزرده از مزاحمت نا نجیبهاست
یک عمه بود و لشگر اوباش بیحیا
عالم فدای شیر زنِ دشت کربلا
سیدپوریا هاشمی