با صد امید کوبهی بیتالولا گرفت
خیرت رسید و عبد معاصی عطا گرفت
پست و حقیر عالم امکان بها گرفت
رو بر تو کرد با همهی روسیاهیاش
ازگوشهی چشم نافذتان او شفا گرفت
آقا ردش نکن که امیدش فقط تویی
با صد امید کوبهی بیتالولا گرفت
جانی دوباره در تن بیجان او نشست
تا عشقتان میان دلش را فرا گرفت
یاایهالرئوف و ز لطف مجسمت
بی دست و پاترین بشر دست و پا گرفت
بخشیده شد تمام گناه و خطای او
وقتی قدم در این حرم باصفا گرفت
شبنم ز دیدهی تَرِ او بر زمین چکید
با زائرین تو چو دم یارضا گرفت
یا ایهاالکریم و به عشق نگاه تو
بنگر دراز دست خودش این گدا گرفت
قربان نام تو که گره را گشایشست
باید که نام اطهرتان را طلا گرفت
هرکس ز آب دلکش این بارگه چشید
دیگر کجا نشانه ز آب بقا گرفت
من از لبان عاشق رندی شنیدهام
اینجا ز رأفت تو شود کربلا گرفت
بیشک نشسته در دلتان مهر نوکری
کو در حرم نوای شه سر جدا گرفت
گفتی که گریه کن تو به جد غریب ما
یابنالشبیب گریهی تو هر کجا گرفت
ما هم به رسم و کار شما گریه میکنیم
هرجا کسی زماتم جدت عزا گرفت
شعرم تمام، حرف دلم ناتمام ماند
آهی زیادهتر ز سرش از شما گرفت
رضا آهی