مقتل امام صادق علیهالسلام
منصور دوانیقی به فرماندار مدینه دستور داد، که خانه امام صادق علیهالسلام را آتش بزن، فرماندار مدینه دستور داد، هیزم آورند خانه را آتش زدند. وقتی که شعلههای آتش از دالان خانه آن حضرت زبانه کشید بانوان علویه در خانه امام صادق علیهالسلام شیون میزدند، به طوری که صدای آنها به بیرون خانه میرسید.
امام صادق علیهالسلام با تلاش خود آتش را خاموش کرد، فردای آن روز چند نفر از شیعیان به محضر آن حضرت رفتند، دیدند، آن حضرت محزون و گریان است.
عرض کردند: چرا گریه میکنید؟ آیا از این که دشمن چنین گستاخی به شما کرده گریه میکنید؟ با اینکه نخستین بار نیست که به شما خاندان چنین میکنند.
فرمود: گریهام برای این است که وقتی زبانههای آتش در دالان خانه زبانه کشید، زنان و دخترانم را دیدم که در صحن خانه از حجرهای به حجره دیگر و از جانبی به جانب دیگر میدوند، تا آتش به آنها آسیب نرساند، با اینکه من در خانه بودم.
به یاد وحشت افراد خانوادهی جدم حسین علیهالسلام در روز عاشورا افتادم، آن هنگام که دشمن به آنها هجوم آورد، و منادی دشمن فریاد میزد، خیمههای ظالمان را بسوزانید.
📚منبع:
گریزهای مداحی به نقل از مأساه الحسین ص ۱۳۵