به روی شانهی پیرش غم دو عالم بود
سه شنبه, ۲۷ تیر ۱۳۹۶، ۱۰:۲۹ ق.ظ
همان امام غریبی که شانهاش خم بود
به روی شانهی پیرش غم دو عالم بود
میان صحن حسینیهی دو چشمانش
همیشه خاطرهی ظهر یک محرم بود
دل شکستهی او را شکستهتر کردند
شبیه مادر مظلومهاش پر از غم بود
اگر تمام ملائک ز گریه میمردند
به پای خانهی آتش گرفتهاش کم بود
حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود
شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینههای زمین خوردنش فراهم بود
مدینه بود و شرر بود و خانهای ساده
چه خوب میشد اگر یک کمی حیا هم بود
امان نداشت که عمامهای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانهاش خم بود
علی اکبر لطیفیان