خسته مکن گلوی خودت را برای آب
دوشنبه, ۳۰ مرداد ۱۳۹۶، ۰۹:۴۲ ق.ظ
مرهم حریف زخم زبانها نمیشود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمیشود
گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریههات هیچ مداوا نمیشود
خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمیشود
اینقدر پیش چشم کنیزان به خود مپیچ
با دست و پا زدن، گرهات وا نمیشود
گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمیشود
باور نمیکنم نگرفتهست صورتت
این جای تنگ و... این قد و بالا... نمیشود
با ضرب دست و پا زدنت طشت میزنند
جز هلهله جواب مهیّا نمیشود
با غربتی که هست تو غارت نمیشوی
نیزه به جای جای تنت جا نمیشود
خوبی پشت بامک، همینست ای غریب
پای کسی به سینهی تو وا نمیشود
علیاکبر لطیفیان