یاد دارم که کربلا بودم
دوشنبه, ۶ شهریور ۱۳۹۶، ۰۲:۱۳ ب.ظ
یاد دارم که کربلا بودم
از غریبی چه نالهها کردم
جسم جدم میان مقتل بود
با رقیه چه گریهها کردم
یاد دارم که باب بیمارم
خون دل از عدوی کین میخورد
خواست جد من کند یاری
لیک ناگهان زمین میخورد
یاد دارم که بزم شرم یزید
خیزران آتشی بر این دل زد
من خودم با دو چشم خود دیدم
عمه سر را به چوب محمل زد
یاد دارم که در خرابهی شام
بر دلم کوه عقدهها مانده
آمدم من مدینه اما وای
عمهی من رقیه جا مانده