برای مسلمانان میانمار
قد میکشید مثل تمام بزرگها
در بین زخمپنجهی خونین گرگها
دنیا سکوت کرده به پهنای رود نیل
دنیا نشسته است در این معرکه ذلیل
از حلق داسهای زمین خون چکیده است
دنیا چنین جنایت محضی ندیده است
از جنس دردها غزلی تازه میرسد
از شاهدان فاجعه خمیازه میرسد
پرتاب میشوند به دهکورههای خواب
تا بگذرند از گذر خاکی جواب
در روزگار دلزدگی از رسانهها
مَردُم! گرفتهاند زمین را بهانهها
دارد شکوه حرمله آوار میشود
آیینهدار، خاک میانمار میشود
گل کرده زخم در نفس کنفرانسها
رسوا شدند مدعیان پر از ریا
فهمیدهاند اهل جهان: این نمایش است
شیطان و کفر دغدغهشان روی سازش است
دائم فقط به خاطر خود داد میزنند
توی رسانه بوسه به جلاد میزنند
در سرزمین زخم و صدا آتش غم است
برمه اسیر جنبل و جادوی ماتم است
انسان قرن تکنولوژی پیر میشود
مثل گذشته باز که تحقیر میشود
بابا کنار پیکر کودک نشسته است
بابا کنار پیکر فرزند خسته است
بابا به جای مادر فرزند ضجه زد
مادر میان خون خودش میشود رصد
شیطان دوباره دین جدیدی گرفته است
در راهها کمین جدیدی گرفته است
باید مرور کرد تمام مسیر را
مکر و فریب و بازی شیطان پیر را
وقتی مسیر اهل خداوند روشن است
تکلیف کوه مثل دماوند روشن است
هر راه جز تلاطم دریا نماندنیست
شعر شکوهمند دل موج، خواندنیست
روزی تمام دغدغهها محو میشود
هر چیز غیر نام خدا محو میشود
مصطفی کارگر