ساقی حوض کوثر است شیر خدا و حیدر است
مرغ سحر اگر دمی ناد علی نوا کند
در دل و جان عاشقان محشر از آن به پا کند
هر که بدید گوشهی ابروی چون هلال او
پشت کند به عالم و از همه انزوا کند
گر مددی کند ورا همت عالی علی
شرح دهد مفاخره یادی از آن هما کند
مهر علی چو کیمیا بر دل عاشقان او
قلب من شکسته را فضّهی او طلا کند
همسر جان عارفان،کشتی نوح راغبان
نور بهشت از او بود لب چو به خنده وا کند
موسم حج و میروم در طلبش به سعی او
آب حیات حب او سعی مرا صفا کند
پیرهنی که میدهد عطر نماز قدسیان
فاطمه با دو دست خود بر تن آن گدا کند
کیست که در رکوع خود خاتم اسم اعظمی
میدهد و به جود خود حق زکات ادا کند
وصف حسن چه گویمت هست کریم اهلبیت
کز کرم او به دشمنش خون جگر عطا کند
چونکه حسین میخورد شیر خدا ز فاطمه
صولت حیدر آورد شور به کربلا کند
زادهی زمزم و صفا حرمت مکه و منا
آنکه رسول در پیاش بانگ به یا أخا کند
سیدهالنساء از او، حرمت کبریا از او
مهر علی چون از ازل قسمت او خدا کند
ناد علی چو در احد، خواند رسول و میشنید
زمزمهای کز آن مَلک ذکر به لافتی کند
نان یتیم چون برد دُرّ یتیم میبرد
مهر و صفای او گره، از لب غنچه وا کند
ساقی حوض کوثر است شیر خدا و حیدر است
بهر سلامت نبی جان جهان فدا کند
وصف علی و فاطمه من چه کنم خدا مگر
بعد نزول "هل أتی" "واقعه"ای بپا کند
باد صبا چو بگذری بر سر خاک کوی او
گو که به شُکر دولتش یادی از این گدا کند
یا اگرت گذر فتد بر سر زلف پُر شکن
گو که ز زلف و کار ما عزم گره گشا کند
"مهدی" اگر بجان کشد ابروی چون کمان او
تیر هلاک دشمنان باشد از آن رها کند
مهدی مکّنی