کاروان میآید از ره روز دوم کربلا
جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۰۹ ق.ظ
کاروان میآید از ره روز دوم کربلا
کاروان حضرت ارباب، زینب، بچهها
کاروان مهربانی، با رباب و اصغر است
با ابوالفضل و رقیه با علیاکبر است
کاش با این کاروان زینب نبود و اکبرش
یا که حتی آن رباب و جان مادر اصغرش
چون که این قوم حرامی دل به دنیا دوختند
لاجرم روز دهم این یاسها را سوختند
عاقبت اما چهها با این همه گل میکنند
حق اهل مصطفی را چون چپاول میکنند
میشود آری سهشعبه بر گلوی پارهای
با لب عطشان دهد جان طفلک ششماههای
پیکر رعنای اکبر ارباً اربا میشود
خون به قلب بیقرار و جان بابا میشود
قاسم دادش وقتی بر عمویش میرسد
دست و بازویش هم اندازه به مویش میشود
میرود قد رشید حضرت عباس آب
روی پای یاس آخر میشود عباس خواب
پیکر شاه دو عالم زیر پاها میرود
طفل بیتابش میان تیغ صحرا میدَود
خاندان مصطفی را در اسارت میبرند
زیور و درهم و انگشتر به غارت میبرند
علی صباغی