قنداق علیاصغرت افتاد دلم ریخت
جمعه, ۳۱ شهریور ۱۳۹۶، ۱۱:۱۲ ق.ظ
تا باد به موی سرت افتاد دلم ریخت
تا اشک ز چشم ترت افتاد دلم ریخت
امروز میان تو و حربن ریاحی …
تا صحبتی از مادرت افتاد دلم ریخت
تا حرز و دعاهای گره خورده ز بند…
قنداق علیاصغرت افتاد دلم ریخت
امروز که یکمرتبه در موقع بازی
بر روی زمین دخترت افتاد دلم ریخت
ای آینهی خواهر خود تا که غبارِ…
این دشت به دور و برت افتاد دلم ریخت
دربارهی تنهایی و بییاوری تو
تا زمزمه در لشگرت افتاد دلم ریخت
امروز که چشم طمع آلودهی آن مرد
با حرص به انگشترت افتاد دلم ریخت
خورشیدِ من امروز که این سایهی شومِ
سرنیزه به روی سرت افتاد دلم ریخت
آرش براری