بایستی این واقعیت تلخ را پذیرفت که هدف واقعی و اصلی از برگزاری مجالس سنتی کم کم به فراموشی سپرده شده است و اهداف ثانوی و حاشیهای، دارد جای هدفهای واقعی را میگیرد.
این که مداح جوان به بهانه صمیمیت، و جذب جوانان و توجه به نیاز و خواستههای آنان، همه جور شعری بخواند و هیچ مرزی برای حفظ ادبیات آیینی و معرفی آن برای نسل جوان در نظر نگیرد، هیچ شأنی نیز برای مجلس اهلبیت علیهمالسلام نشناسد، نه شعر و نه سبکش هیچ سنخیتی با مجلس اهلبیت علیهمالسلام نداشته باشد و صرفاً برای راضی کردن جوانان ـ که در مجلس او شرکت کنند ـ همه چیزی، حتی به سبک ترانههای فلان خواننده آن چنانی بخواند و دعوی او این باشد که مردم اینها را میپسندند! بایستی این واقعیت تلخ را پذیرفت که نه مداح، نه مدیر هیأت و نه هیأتی ـ هیچ کدام ـ شأن، جایگاه مجلس اهلبیت علیهمالسلام و اهداف برگزاری آن را نمیشناسند و یا از آن غافل شدهاند.
چه باید کرد؟
گفتیم که فرهنگسازی از ضروریات هیأتهای مذهبی است، اما چگونه؟
اکنون که میخواهیم پیشنهادهای خود را در این زمینه ارایه دهیم، به یاد این جمله افتادیم که میگویند:
«گفتنش آسان است اما ...!»
میخواستیم حرف را به استناد این سخن ارایه کنیم، اما دیدیم واقعیت این است که گفتن آن هم در برابر بعضی هیأتیهای جوان و متعصب، آسان نیست؛ اما سخن حق را در هر حال باید گفت...
مهمترین اصل فراموش شده در هیأتهای مذهبی این است که بسیاری از ما به جای توجه به رضایت اهلبیت علیهمالسلام، در صدد راضی کردن دل خود و دوستان خود هستیم. آنچه به دلمان میچسبد (!) انجام میدهیم، نه آن چه وظیفهمان است. این حقیقت تلخ در میان بسیاری از مدیران هیأتها و به خصوص مداحان و هیأتیها وجود دارد.
اجازه بدهید نمونهی درخشانی از آن را نقل کنیم:
ما گاه در مجالس مداحی، بیدغدغه و بیتعارف به برخی مداحان، تذکراتی داده و هنوز نیز این مسیر حق را ادامه میدهیم. در یکی از محافل، سراغ یکی از مداحان را ـ که قبلاً طعم تذکراتمان را چشیده بود ـ گرفتیم؛ مطرح شد که ایشان در غیاب ما گفته آنها توقعاتشان از من بسیار بالاست! وقتی این جمله را شنیدیم، تعجب کردیم! یادمان افتاد فقط یکبار در یک مجلس، ایشان پرهیجان و با سبک شور شعری میخواند. بعد از برنامه، تشکری از او کردیم و مؤدبانه پرسیدیم: مفهوم آنچه را که میخوانی، میدانی؟! میدانی «الله مولانا علی یعنی چه؟» بیتأمل گفت: بله! قبول کردیم و گفتیم: آیا میتوانی قسم بخوری همهی این دویست، سیصد جوانی که پای مداحی تو نشستهاند، میدانند و آنرا میفهمند؟ انگار بدجوری گیر کرده بود! فکری کرد و گفت: نمیدانم؟ گفتیم: عزیز جان! اگر یکی از این جماعت جوان با ذهنیت «کفر» از اینجا بیرون برود، تو مسئولی! کمی به فکر باش! این تمام توقعی بود که ما از ایشان داشتیم...
مسلماً آن مداح محترم با خود حساب و کتابی داشته و فهمیده که اگر بخواهد به تذکرمان گوش دهد، مجلس او از تب و تاب خواهد افتاد و فیالواقع، بسیاری ازمشتریان پر و پا قرص خود را از دست خواهد داد. مسلماً وقتی مشتری و مستمع خود را از دست بدهد، روی مجلس او تأثیر بد خواهد گذاشت و بانیان و صاحبان مجلس و مدیران هیأتها کمتر از او دعوت خواهند کرد...!
در حرف آن مداح محترم تأمل کنید... جملهی «آنها توقع زیادی از من دارند»
مسلماً آن مداح محترم، نتوانسته بین رضایت مستمع و رضایت اهلبیت علیهمالسلام، «حق» را بشناسد و آنرا انتخاب کند و این، مشتی است نمونه هزاران خروار!
به راستی آیا مسئولان محترم هیأتها با خود اندیشیدهاند که نبض این جریانات انحرافی به دست ایشان است؟! میتوانند به راحتی در برابر آن ـ مثل آن چه که تعریف کردیم ـ تسلیم شوند، یا این که به راحتی در برابر آن بایستند و مداح و برنامه او را به بوته نقد بکشند و اصلاً نگران ناراحتی و نارضایتی مستمع نباشند... آنچه مهم است آبروی مجلس اهلبیت علیهمالسلام و وزانت آن است و لاغیر.
انتظار میرود، که مدیران هیأتها هرکدام، ادامه دهندهی جریان عظیم و مبارکی باشند که در آن بیشتر از سیره و شناخت اهلبیت علیهمالسلام گفته شود، نه از...