حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء
حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء | انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

طبقه بندی موضوعی
حزب الله سایبر
انعکاس‌اخبار‌فرهنگی‌مذهبی‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
شهدای صومعه‌سرا
آشنایی‌با‌شهدای‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
مکتب الشهدا در شبکه های اجتماعی

۹ مطلب با موضوع «امام رضا علیه‌السلام :: ولادت» ثبت شده است

ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﺍﺯ ﺷﺐ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﻣﻦ ﻧﻮﺭ ﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺷﺪ؟
ﻣﺴﯿﺮ ﺧﺎﻧﻪ‌ﺍﻡ ﺍﺯ ﮐﻮﭼﻪ‌ی ﺳﺮﺷﻮﺭ ﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺷﺪ
ﭼﻪ ﻣﯽ‌ﺷﺪ ﺑﻮﺩﻡ ﺁﻥ ﺭﻭﺯﯼ
ﮐﻪ ﻣﻮﻻ‌ﯾﻢ ﺯ ﻧﯿﺸﺎﺑﻮﺭ ﺭﺩ ﻣﯽ‌ﺷﺪ؟
ﺑﻪ ﺍین‌ها ﺯﯾﺮ ﺑﺎﺭﺍﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽ‌ﮐﺮﺩﻡ
ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺩﺭ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﻓﮑﺮ ﻣﯽﮐﺮﺩﻡ
ﺩﻟﻢ ﺭﻓﺖ ﻭ ﺩﻟﻢ ﺑﺮﮔﺸﺖ...
ﺩﻟﻢ ﺑﺎ ﻫﺮ ﻗﺪﻡ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﺎﻝ ﻭ ﻫﻮﺍ ﻧﺎﮔﺎﻩ
ﺳﺮﻡ ﺳﻤﺖ ﺣﺮﻡ ﺑﺮﮔﺸﺖ
ﺑﻪ ﻣﻦ ﺑﺎﺏ‌ﺍﻟﺠﻮﺍﺩ ﺁﻏﻮﺵ ﺑﺎﺯﺵ ﺭﺍ ﻧﺸﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩ
ﻭ ﮔﻨﺒﺪ ﺭﻭﯼ ﺩﻭﺵ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﻓﻮﻻ‌ﺩ
ﺩﺳﺘﺶ ﺭﺍ ﺗﮑﺎﻥ ﻣﯽ‌ﺩﺍﺩ
ﺣﺮﻡ، ﻟﺒﺮﯾﺰ ﺯﺍئرها
ﻣﺴﺎﻓﺮﻫﺎ، ﻣﺠﺎﻭﺭﻫﺎ
گرﻭﻫﯽ ﺁﺫﺭﯼﻫﺎ ﻭ ﮔﺮﻭﻫﯽ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﻟﯽﻫﺎ
ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﻗﺎﻟﯽ ﻭ ﯾﮑﯽ ﺍﺯ ﺑﯿﻦ ﺷﺎﻟﯽﻫﺎ
ﯾﮑﯽ ﺩﺭ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﺩﺍﻍ ﺷﺎﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩه
ﯾﮑﯽ ﯾﮏ ﺳﺎﻝ ﭘﺎﯼ ﺩﺍﺭ ﻗﺎﻟﯽ ﮐﺎﺭ ﻣﯽﮐﺮﺩﻩ
و ﺣﺎﻻ‌ ﻫﺮﮐﺪﺍﻡ  ﺁﺭﺍﻡ
ﺯﺑﺎﻥ ﻭﺍ ﮐﺮﺩﻩ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺍﺯﺩﺣﺎﻡ:

«ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺩﺳﺖ ﭘﯿﻨﻪ ﺑﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺁﻗﺎ!
ﺑﺒﯿﻦ ﺍﯾﻦ ﺷﺎﻧﻪ‌ﻫﺎﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﺭﺍ ﺁﻗﺎ!
ﺑﻪ ﺑﯿ‌‌ﺨﻮﺍﺑﯽ ﺩﻭ ﭼﺸﻢ ﺧﻮﯾﺶ ﺭﺍ ﻣﺠﺒﻮﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ
ﺑﻪ ﺯﺣﻤﺖ ﭘﻮﻝ ﻣﺸﻬﺪ ﺁﻣﺪﻥ ﺭﺍ ﺟﻮﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻣﻦ»

ﻧﺸﺴﺘﻢ ﺗﺎ ﺑﮕﯿﺮﻡ ﺩﺍﻣﻦ ﺍﯾﻮﺍﻥ ﻃﻼ‌ﯾﯽ ﺭﺍ
ﺑﻪ ﺳﻤﺘﺖ ﺑﺎﺯ ﮐﺮﺩﻡ ﺩﺳﺖ ﺧﺎﻟﯽِ ﮔﺪﺍﯾﯽ ﺭﺍ
ﯾﮑﯽ ﺩﺭﺩ ﺩﻟﺶ ﺭﺍ ﺑﺎ ﺍﻣﺎﻡ ﻣﻬﺮﺑﺎﻥ ﻣﯽ‌ﮔﻔﺖ
ﯾﮑﯽ ﺑﺎﻻ‌ﯼ ﮔﻠﺪﺳﺘﻪ ﺍﺫﺍﻥ می‌گفت
صدﺍ ﭘﯿﭽﯿﺪ ﺩﺭ ﺻﺤﻦ ﻭ ﺣﺮﻡ
ﮔﻮﯾﺎ ﺩﺭ ﻭ ﺩﯾﻮﺍﺭ ﺑﺎ ﺍﻧﺼﺎﺭﯾﺎﻥ می‌گفت:

«ﺍﻟﻠّﻬﻢّ ﺻﻞّ ﻋﻠﯽ ﻋﻠﯽّ ﺑﻦ ﻣﻮﺳﯽ ﺍﻟﺮّﺿﺎ ﺍﻟﻤﺮﺗﻀﯽ»

ﯾﮑﯽ ﺑﻐﺾ ﻣﯿﺎﻥ ﺁﻩ ﺭﺍ می‌گفت
ﯾﮑﯽ ﻫﻢ ﺧﺴﺘﮕﯽ ﺭﺍﻩ ﺭﺍ می‌گفت
ﺟﻮﺍﻥ ﺯﺍئرﯼ ﺩﺭ ﮔﺮﯾﻪﻫﺎﯾﺶ
«ﺁﻣﺪﻡ ﺍﯼ ﺷﺎﻩ» ﺭﺍ می‌گفت
ﺧﻼ‌ﺻﻪ ﻋﺪّﻩ‌ﺍﯼ ﺍین جا ﻭ
ﺧﯿﻠﯽﻫﺎ ﺯ ﺭﺍﻩ ﺩﻭﺭ
ﺩﻟﮕﯿﺮ ﺣﺮﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﻫﻤﺎن‌هاﯾﯽ ﮐﻪ ﺟﺎ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﻭ
ﺣﺎﻻ‌ ﭘﺎﯼ ﺗﺼﻮﯾﺮ ﺣﺮﻡ ﻫﺴﺘﻨﺪ
ﯾﮑﯽ ﯾﺎﺩ ﺭﻭﺍﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﯾﮑﯽ ﺑﯿﻤﺎﺭ ﻭ ﺣﺎﻻ‌ ﺩﺭ ﺍﺗﺎﻕ ﺍﻓﺘﺎﺩﻩ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ
ﺩﻟﺶ می‌خواﺳﺖ ﻧﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﺟﻮﺍن‌تر ﺑﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﻣﯿﺎﻥ ﺍﯾﻦ ﻫﻤﻪ ﺯﺍﺋﺮ
ﺩﻟﺶ می‌خوﺍﺳﺖ ﺟﺎﯾﯽ ﺩﺍﺷﺖ
ﮐﻨﺎﺭ ﺣﻮﺽِ ﮔﻮﻫﺮﺷﺎﺩ
ﻭﻗﺘﯽ ﺣﺮﻑ ﺁﺏ ﺁﻣﺪ
ﺩﻭ ﺳﻪ ﺑﯿﺘﯽ ﮐﻪ ﺧﻮﺍﻧﺪﻡ
ﺑﺮ ﻟﺒﻢ ﺟﺎﻧﻢ ﺭﺑﺎﺏ ﺁﻣﺪ
ﺯﯾﺎﺭﺕ، ﺁﺧﺮﺵ ﺷﺪ ﺍﻭّﻝ ﺭﻭﺿﻪ
ﺳﻔﺮ ﮐﺮﺩﻡ ﺑﻪ ﺳﻤﺖ ﻣﻘﺘﻞ ﺭﻭﺿﻪ
ﺣﺴﯿﻦ ﺁﻣﺪ، ﺑﻪ ﻫﻢ ﮔﻔﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺷﻤﺸﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ
ﻭﻟﯽ ﻧﻪ ﺭﻭﯼ ﺩﺳﺘﺶ ﮐﻮﺩﮎ ﺑﯽﺷﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ
ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺳﻮ ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﻧﯿﺰﻩ
ﯾﮏ ﻧﻔﺮ ﺷﻤﺸﯿﺮ
ﺁﻥ ﻫﻢ ﺗﯿﺮ ﺁﻭﺭﺩﻩ
ﻣﯿﺎﻥ ﻧﯿﺰﻩ‌ﻫﺎ، ﺷﻤﺸﯿﺮﻫﺎ، ﺍﺯ ﻣﯿﺎﻥ ﺗﯿﺮﻫﺎ،
ﺗﯿﺮ ﺳﻪ ﺷﻌﺒﻪ ﺩﺳﺖ ﺑﺎﻻ‌ ﮐﺮﺩ
ﺩﻫﺎﻥ ﭼﻠّﻪ ﺭﺍ ﻭﺍ ﮐﺮﺩ
ﺧﻮﺩﺵ ﺭﺍ ﺩﺭ ﻣﯿﺎﻥ ﺩﻧﺪﺍﻥ ﮐﻤﺎﻥ ﺟﺎ ﮐﺮﺩ
ﺳﻔﯿﺪﯼ ﮔﻠﻮ ﺭﺍ ﺗﺎ ﮐﻪ ﭘﯿﺪﺍ ﮐﺮﺩ
ﭼﻨﺎﻥ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﺸﯿﺪ ﻭ ﺩﺍﺩ ﭘﯿﭻ ﻭ ﺗﺎﺏ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ
ﮐﻪ ﺗﺎ ﭘﺮﺗﺎﺏ ﺷﺪ
ﮐﻮﺩﮎ ﭘﺮﯾﺪ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﯾﮏ ﻟﺤﻈﻪ‌

علی زمانیان


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۲۴
مکتب الشهداء

بال و پر شکسته بودم... اومدم امام رضا
از همه که خسته بودم... اومدم امام رضا

میون کوه گناهام، آهویی تنهای تنها
به آقا وابسته بودم... اومدم امام رضا

خورده بودم نمک و بعد، دل به دیگری سپردم
وقتی سر شکسته بودم... اومدم امام رضا

دلمو بهش سپردم، تا بهم نگاه کنه
از همه گسسته بودم... اومدم امام رضا

از همه عالم گریزون، با یه کوله بار سنگین
چشم رو دنیا بسته بودم... اومدم امام رضا

سر روی ضریح می‌ذارم، پر می‌دم مرغ دلم رو
عاشق و دلبسته بودم... اومدم امام رضا
 

وقتی که اینجا رسیدم گنبد طلا رو دیدم
منبع رحمت و رأفت، حرم رضا رو دیدم

محمدحسین پورمحمدعلی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۸
مکتب الشهداء

بهانه شد که برایت کمی گدا باشم
برای عرض ارادت پی دعا باشم

بساط عیش مرا جور کرده‌ای آقا
همیشه ریزه خور سفره‌ی شما باشم
 
تو هشتمین سند خانواده‌ی حیدر
منم که خادم دربار هل اتی باشم

تو خادمان فراوان برای خود داری
قسم بجان جوادت نگو سوا باشم
 
دلم برای حرم پَر زده امام رئوف
چه می‌شود که شبی زائر خدا باشم

هزار حج قبول است به نامه‌ی عملم
اگر که زائر آن صحن باصفا باشم

کنار صحن گوهرشاد و پنجره فولاد
کبوتر حرم حضرت رضا باشم

سجاد زارع‌مولایی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۷
مکتب الشهداء

آب و جارو می‌کنم با چشمم این درگاه را
ای که درگاهت هوایی کرده مهر و ماه را
 
چشم‌هایی را که حیرانند پشت «لا اله»
در خراسان تو می‌بینند «اِلّا الله» را

این تجلی‌گاه سلطان ازل، این کوه نور
برده است از یادها الماس نادرشاه را

با زبان بی‌زبانی بشنو از نقّاره‌ها
«وال من والاه» را و «عاد من عاداه» را

ای خراسانی‌ترین خورشید، روشن کن مرا
ما که می‌دانی نمی‌دانیم راه و چاه را

من زیارت‌نامه خواندم، شعرهایم مانده است
وقت داری تا بخوانم چند دفتر آه را؟

بیت‌هایم خانه بر دوشند مانند خودم
راستش دعبل شدن سخت است این درگاه را

راز پهلوی تو ماندن را نمی‌دانم ولی
آخرش می‌پرسم از شیخ بهایی راه را

می‌کِشی از هرطرف هر بی‌پناهی را به توس
بچه آهو کرده‌ای انگار خَلقُ الله را

شعر من با دوستت دارم به پایان می‌رسد
کاش می‌دادی جواب این جمله‌ی کوتاه را

عباس شاه‌زیدی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۵
مکتب الشهداء

گلی از دسته گل قامت قرآنی‌ها
هدیه‌ی ویژه‌ی زهراست به ایرانی‌ها

مهربان هست و علی هست و رضا، پس گرم است
از دعای لب او پشت سلیمانی‌ها

#بداهه
ابراهیم لایق‌برحق


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۳ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۱۱
مکتب الشهداء

گل می‌کند بهار تو در باغ سینه‌ها
پُر می‌شود ز باده‌ی تو آبگینه‌ها

نقاره می‌زنند به بامت فرشتگان
حتماً شفا گرفته ز دست تو سینه‌ها


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۳
مکتب الشهداء

باد زانو می‌زند... گلدسته را بو می‌کند
دست هر آشفته‌ای را پیش تو رو می‌کند

در لباس خادمان مهربانت، صبح‌ها
صحن و ایوان طلا را آب و جارو می‌کند

می‌نشیند کنج بست "شیخ حر عاملی"
یاد معصومیت آن بچه آهو می‌کند

تا اذان صبح... مانند نگهبان درت
ذکر بر می‌دارد و... آهسته "یاهو" می‌کند

خادمی می‌گفت: با چشم خودش دیده‌ست باد
آن به آن مثل گلی گلدسته را بو می‌کند

چشم می‌دوزد به چشم زائران تشنه‌ات
دور سقاخانه و فواره "هو هو" می‌کند

باد عاشق... با پر طاووس مخصوص حرم
صحن را آغشته از گل‌های شب‌بو می‌کند

عطر نابی می‌وزد از کوچه باغ مرقدت
هرکه می‌آید حرم... این عطر را بو می‌کند

مریم سقلاطونی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۱
مکتب الشهداء

کوری آمد وسط صحن تو، بینا برگشت
یک زن ویلچری، روی دوتا پا برگشت
 
کافرى تا به ضریح تو نگاهش افتاد
سجده‌ای کرد سپس شیعه‌ی مولا برگشت

خسته بود از همه‌ی آینه‌ها تا اینکه
زشت آمد، متحول شد و زیبا برگشت

آنکه در صحن به دنبال شفا آمده بود
با نگاهی به ضریح تو مسیحا برگشت

زائری گفت چرا اشک ندارم آقا
نگهش کردی و با دیده‌ی دریا برگشت

یک جوان حاجتش این بود: که زن می‌خواهم
رفت تا اینکه شبی پیش تو بابا برگشت

به گمانم که به طور تو مشرف شده بود
آنکه با معجزه و با ید بیضا برگشت
 
صبح درقامت یک مرد گدا رفت حرم
ظهر نزدیک اذان بود که آقا برگشت

جبرئیل آمده بود از وسط عرش، حرم
دو سه تا فرش تکان داد و به بالا برگشت

نفس خادمتان خورد به آن نصرانی
در حرم شیعه شد، از مذهب ترسا برگشت

زائری بود مردد جلوی ترمینال
مشکلی داشت از اول به خدا با برگشت...


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۲ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۳۸
مکتب الشهداء

ایوان تو یا آینه‌بندان بهشت است؟
یا آینه در آینه ایوان بهشت است؟

این صبح که می‌خندد از شرق خراسان
لبخند تو یا شور نمکدان بهشت است؟

صحن تو قیامت‌کده‌ی صبح بهاری است؟
یا گوشه‌ای از صحن گلستان بهشت است

خال لب تو نقطه‌ی آغاز جهان و
سامانِ سر زلفِ تو سامانِ بهشت است

صحرای تجلّای تو میقات حضور و
دامان خراسانِ تو دامان بهشت است

آهو به تکاپو و کبوتر به هیاهو
این دشت چراگاه غزالان بهشت است

مهمان تو را نیست دگر میل به برگشت
مهمان تو انگار که مهمان بهشت است

من فوقهم النّور، وفی جنبهم النّور
این نورِ علی نور، چراغان بهشت است

این قبله‌ی افلاکی و این گنبد زرّین
ماهی است که بر بام شبستان بهشت است

جبریل امین در حَرَمت دست به سینه
این حامل وحی است که دربان بهشت است

در جنّت چشمان تو عالم همه خضرند
تا لعل لبت چشمه‌ی حیوان بهشت است

از برکت تو خوان زمین بی برکت نیست
این سفره‌ی انعام تو یا خوانِ بهشت است؟

ای کعبه‌ی عشّاق! به شوق حرم تو
لیلاست که مجنون بیابان بهشت است

دعبل ز چه رو پیرهنت را صله برداشت
در پیرهنت چاک گریبان بهشت است

با کوه گنه هیچ هراسی به دلم نیست
تا حبّ تو سنگینی میزان بهشت است

از شبنم شوق است که می‌ریزد نم نم
این گریه‌ی من نیست که باران بهشت است

رخصت بدهی آخر این شعر بگویم
این روضه همان روضه‌ی رضوان بهشت است

 عباس شاه‌زیدی



۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۱ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۲۸
مکتب الشهداء