حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء
حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء | انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

طبقه بندی موضوعی
حزب الله سایبر
انعکاس‌اخبار‌فرهنگی‌مذهبی‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
شهدای صومعه‌سرا
آشنایی‌با‌شهدای‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
مکتب الشهدا در شبکه های اجتماعی

۵۷ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «شهادت» ثبت شده است

مرهم حریف زخم زبان‌ها نمی‌شود
اصلاً جگر که سوخت مداوا نمی‌شود

گریه مکن بهانه به دست کسی مده
با گریه‌هات هیچ مداوا نمی‌شود

خسته مکن گلوی خودت را برای آب
با آب گفتن تو کسی پا نمی‌شود

این‌قدر پیش چشم کنیزان به خود مپیچ
با دست و پا زدن، گره‌ات وا نمی‌شود

گیسو مکش به خاک دلی زیر و رو شود
در این اتاق عاطفه پیدا نمی‌شود

باور نمی‌کنم نگرفته‌ست صورتت
این جای تنگ و... این قد و بالا... نمی‌شود

با ضرب دست و پا زدنت طشت می‌زنند
جز هلهله جواب مهیّا نمی‌شود

با غربتی که هست تو غارت نمی‌شوی
نیزه به جای جای تنت جا نمی‌شود

خوبی پشت بامک، همین‌ست ای غریب
پای کسی به سینه‌ی تو وا نمی‌شود

علی‌اکبر لطیفیان


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳۰ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۴۲
مکتب الشهداء

عده‌ای بی سر و پا دور و برش خندیدند
پاسخ ناله و سوز و جگرش خندیدند

مادری بود و جوان‌مرگ شد و آخر کار
همچنان فاطمه بر چشم ترش خندیدند

همچو بسمل شده‌ای دور خودش می‌پیچید
به پریشان شدن بال و پرش خندیدند

درد پیچیده به پهلویش و از هر دو طرف
دست میبرد به سوی کمرش، خندیدند

آمده بر سرش اینجا کمی از داغ حسین
همگی جمع شدند دور سرش خندیدند

یک نفر نیست که از خاک سرش بردارد
بر نفس‌های بدون اثرش خندیدند

زهر اثر کرده و رویش به کبودی زده است
بدنظرها به خسوف قمرش خندیدند

دست و پا می‌زند و نیست کنارش پدری
تا ببیند به عزای پسرش خندیدند

کربلا جسم علی پخش به صحرا شده بود
لشگری دور تن مختصرش خندیدند

هرچه می‌گفت حسین یاولدی یاولدی...
عده‌ای بی سر و پا دور و برش خندیدند

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۶
مکتب الشهداء

کسی خبر نشد از غربت نهانی من
نیامده به سرم بهر همزبانی من

فقط غریب مدینه غم مرا فهمد
که همسرم شده در خانه خصم جانی من

کجایی ای پدرم؟حال و روز من بینی
کمی تو گریه کنی بهر ناتوانی من

برای مادرم آنقدر گریه کردم تا
غم جوانی‌اش آمد سر جوانی من

بیا و خوب ببین کوچه‌ی بنی‌هاشم
به جلوه آمده در وقت قد کمانی من

بیا و در رخ من روی مادرت را بین
کبود گشته چو او روی ارغوانی من

میان هلهله‌ها گمشده نوای دلم
ز بس‌که کف زنند وقت روضه‌خوانی من

چگونه جسم مرا تا به روی بام کشید
عیان بود ز مچ پای ریسمانی من

هزار بال کبوتر نیابتاً ز حسین
رسید تا که کند کار سایه‌بانی من

سلام بر بدن بی‌عزیز خدا
سلام بر تن عریان سیدالشهدا

قاسم نعمتی



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۴
مکتب الشهداء

برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش
تو زخم دیده‌ای پر خود بر زمین مکش

ای مادری‌تر از همه کم دست و پا بزن
پهلو شبیه مادر خود بر زمین مکش

بر تار گیسوان تو جای لب رضاست
این گیسوی مطهر خود بر زمین مکش

اسباب رقص و شادی زن‌ها شدی چرا
صورت به پیش همسر خود بر زمین مکش

اینان ز دست و پا زدنت کیف می‌کنند
طاقت بیار و پبکر خود بر زمین مکش

بر روی نازنین لب تو خاک و خون نشست
پس آیه‌های کوثر خود بر زمین مکش

شکر خدا که نیست تماشا کند رضا
گوید دو دیده‌ی تر خود بر زمین مکش

در کربلا پدر به پسر التماس کرد
برخیز ای جوان سر خود بر زمین مکش

بس کن حسین آبروی خویش را مبر
زانو کنار اکبر خود بر زمین مکش

کار عباست بردن این جسم، زینبا
با گوشه‌های معجر خود بر زمین مکش

قاسم نعمتی


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۹ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۵۳
مکتب الشهداء

تصویر پیکرت همه را ریخته بهم
هنگام سر بریدن تو دگر خواهری نبود

یا وقت دست و پا زدنت زیر دست و پا
عریان که می‌شدی به خدا مادری نبود



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۱ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۵۳
مکتب الشهداء

دوباره هیزم و آتش دوباره فاجعه‌ای
دوباره ضربه‌ی سنگینِ دست واقعه‌ای

چقدر مردم پستِ مدینه نامردند
دوباره هر دو سر کوچه را قُرُق کردند

ببین که آخرِ عمری چه بر سرت آمد
صدای ناله‌ی جان‌سوز مادرت آمد

مگر نه اینکه شما را دوان دوان بردند؟
دوان دوان نه که حتی کشان کشان بردند

مگر نه اینکه زدند ریسمان به بازویت؟
مگر نه اینکه زدند با لگد به پهلویت؟

مگر نه اینکه شما بین کوچه افتادی؟
به یاد مادر پهلو شکسته جان دادی؟

بناست کوچه و بازار بی عبا بروی
بناست دیدن یک قوم بی‌حیا بروی

بناست تا که مدینه ادا کند دِین‌ات!
بناست پای برهنه... کجاست نعلین‌ات؟

بناست تا که نشیند به مرکبی لجنی
ولی تو پای پیاده نفس نفس بزنی

چقدر همسفر بد دهان عذابت داد
چقدر تهمت و زخم زبان عذابت داد

چه خوب شد پسِ دَر همسرت نیامده بود
میان کوچه پِی‌ات دخترت نیامده بود

چه خوب شد درِ خانه نداشت مسماری
نبود لکه‌ی خونی به روی دیواری

علیرضا خاکساری



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۱:۴۸
مکتب الشهداء

همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود
به روی شانه‌ی پیرش غم دو عالم بود

میان صحن حسینیه‌ی دو چشمانش
همیشه خاطره‌ی ظهر یک محرم بود

دل شکسته‌ی او را شکسته‌تر کردند
شبیه مادر مظلومه‌اش پر از غم بود

اگر تمام ملائک ز گریه می‌مردند
به پای خانه‌ی آتش گرفته‌اش کم بود

حدیث حرمت او را به زیر پا بردند
اگر چه آبروی خاندان آدم بود

شتاب مرکب و بند و تعلل پایش
زمینه‌های زمین خوردنش فراهم بود

مدینه بود و شرر بود و خانه‌ای ساده
چه خوب می‌شد اگر یک کمی حیا هم بود

امان نداشت که عمامه‌ای به سر گیرد
همان امام غریبی که شانه‌اش خم بود

علی اکبر لطیفیان



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۲۹
مکتب الشهداء

مفضل بن عمر گفت: منصور دوانیقى شخصى را فرستاد پیش فرماندار خود حسن‏ بن‏ زید که فرماندارى مکه و مدینه را به عهده داشت. به او پیغام داد که خانه جعفر بن محمّد علیه‌السلام را آتش بزند. خانه امام را آتش زدند. آتش بر در خانه و اطاق‌ها رسید. حضرت صادق علیه‌السلام پاى بر روى آتش گذاشت و از روى آتش می‌رفت و می‌گفت «من پسر ریشه‌هاى زمین هستم من پسر ابراهیم‏ خلیل اللَّه هستم.»
 
متن عربی:

بَعْضُ أَصْحَابِنَا عَنِ ابْنِ جُمْهُورٍ عَنْ أَبِیهِ عَنْ سُلَیْمَانَ بْنِ سَمَاعَهَ عَنْ عَبْدِ اللَّهِ بْنِ الْقَاسِمِ عَنِ الْمُفَضَّلِ بْنِ عُمَرَ قَالَ: وَجَّهَ أَبُو جَعْفَرٍ الْمَنْصُورُ إِلَى الْحَسَنِ بْنِ زَیْدٍ وَ هُوَ وَالِیهِ عَلَى الْحَرَمَیْنِ أَنْ أَحْرِقْ عَلَى جَعْفَرِ بْنِ مُحَمَّدٍ دَارَهُ فَأَلْقَى النَّارَ فِی دَارِ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ فَأَخَذَتِ النَّارُ فِی الْبَابِ وَ الدِّهْلِیزِ فَخَرَجَ أَبُو عَبْدِ اللَّهِ ع یَتَخَطَّى النَّارَ وَ یَمْشِی فِیهَا وَ یَقُولُ أَنَا ابْنُ أَعْرَاقِ‏ الثَّرَى‏ أَنَا ابْنُ إِبْرَاهِیمَ خَلِیلِ اللَّهِ ع‏.

📚منبع:
الکافی (ط – الإسلامیه)، ج‏۱،۴۷۳

اما دل‌ها بسوزد...

قال المسعودى: فهجموا علیه و أحرقوا بابه، واستخرجواه منه کرهاً، و ضغطوا سیّده النساء بالباب حتّى أسقطت محسناً.

پس به خانه علی علیه‌السلام حجوم بردند و درب خانه‌اش را سوزانیدند و در حالی که کراهت داشت او را از خانه بیرون کشیدند و سرور زنان، فاطمه سلام‌الله‌علیها را در کنار در زدند تا این که محسن را سقط کرد.

📚منبع:
اثبات الوصیه:۱۴۳٫



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۲۶
مکتب الشهداء

شیعه هرچه دارد از نور امام صادق است
دین بنام صادق است
هر نفس حب‌الحسین تنها کلام صادق است
دین به نام صادق است
🏴
نه فقط شیعه‌ی صادق به دلش داغ و بلاست
صاحب مکتب ماست
به خدا صاحب عزایش همه‌ی آل عباست
صاحب مکتب ماست
🏴
مادرم فاطمه، دریاب مرا جان حسین
جگرم پاره شده
می‌زنم ناله به یاد لب عطشان حسین
جگرم پاره شده
🏴
کشته‌ی زهر جفا شد صادق آل عبا
آه و صد واویلتا
خون چکد از دیده‌ی زهرای اطهر زین عزا
آه و صد واویلتا
🏴
نمک سفره‌ی تو عبد خدا کرده مرا
صادق آل عبا
مادرت گریه کن کربُ بلا کرده مرا
صادق آل عبا



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۷ تیر ۹۶ ، ۱۰:۲۳
مکتب الشهداء

دارم برای رنگ تنت گریه می‌کنم
پای نفس نفس زدنت گریه می‌کنم

باور کنیم حُرمت تو مستدام بود؟
یا بردن تو بردن با احترام بود؟

باور کنیم شأن تو را رَد نکرده است؟
این بد دهان شهر به تو بد نکرده است؟

گرد و غبار، روی تو ای یار ریختند
روی سر تو از در و دیوار ریختند

هر چند بین کوچه تنت را کشید و بُرد
دست کسی به رویِ زن و بچه‌ات نخورد

باران تیر و نیزه نصیب تنت نشد
دست کسی مزاحم پیراهنت نشد

این سینه‌ات مکان نشست کسی نشد
دیگر سر تو دست به دست کسی نشد

علی اکبر لطیفیان


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۶ تیر ۹۶ ، ۱۹:۰۴
مکتب الشهداء