حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء
حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء

حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء | انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

طبقه بندی موضوعی
حزب الله سایبر
انعکاس‌اخبار‌فرهنگی‌مذهبی‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
شهدای صومعه‌سرا
آشنایی‌با‌شهدای‌شهرستان‌صومعه‌سرا
Blog Skin
مکتب الشهدا در شبکه های اجتماعی

۴ مطلب با کلمه‌ی کلیدی «مداح» ثبت شده است

بایستی این واقعیت تلخ را پذیرفت که هدف واقعی و اصلی از برگزاری مجالس سنتی کم کم به فراموشی سپرده شده است و اهداف ثانوی و حاشیه‌ای، دارد جای هدف‌های واقعی را می‌گیرد.

این که مداح جوان به بهانه صمیمیت، و جذب جوانان و توجه به نیاز و خواسته‌های آنان، همه جور شعری بخواند و هیچ مرزی برای حفظ ادبیات آیینی و معرفی آن برای نسل جوان در نظر نگیرد، هیچ شأنی نیز برای مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام نشناسد، نه شعر و نه سبکش هیچ سنخیتی با مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام نداشته باشد و صرفاً برای راضی کردن جوانان ـ که در مجلس او شرکت کنند ـ همه چیزی، حتی به سبک ترانه‌های فلان خواننده آن چنانی بخواند و دعوی او این باشد که مردم اینها را می‌پسندند! بایستی این واقعیت تلخ را پذیرفت که نه مداح، نه مدیر هیأت و نه هیأتی ـ هیچ کدام ـ شأن، جایگاه مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام و اهداف برگزاری آن را نمی‌شناسند و یا از آن غافل شده‌اند.

چه باید کرد؟

گفتیم که فرهنگ‌سازی از ضروریات هیأت‌های مذهبی است، اما چگونه؟

اکنون که می‌خواهیم پیشنهادهای خود را در این زمینه ارایه دهیم، به یاد این جمله افتادیم که می‌گویند:

«گفتنش آسان است اما ...!»

می‌خواستیم حرف را به استناد این سخن ارایه کنیم، اما دیدیم واقعیت این است که گفتن آن هم در برابر بعضی هیأتی‌های جوان و متعصب، آسان نیست؛ اما سخن حق را در هر حال باید گفت...

مهم‌ترین اصل فراموش شده در هیأت‌های مذهبی این است که بسیاری از ما به جای توجه به رضایت اهل‌بیت علیهم‌السلام، در صدد راضی کردن دل خود و دوستان خود هستیم. آنچه به دل‌مان می‌چسبد (!) انجام می‌دهیم، نه آن چه وظیفه‌مان است. این حقیقت تلخ در میان بسیاری از مدیران هیأت‌ها و به خصوص مداحان و هیأتی‌ها وجود دارد.

اجازه بدهید نمونه‌ی درخشانی از آن را نقل کنیم:

ما گاه در مجالس مداحی، بی‌دغدغه و بی‌تعارف به برخی مداحان، تذکراتی داده و هنوز نیز این مسیر حق را ادامه می‌دهیم. در یکی از محافل، سراغ یکی از مداحان را ـ که قبلاً طعم تذکرات‌مان را چشیده بود ـ گرفتیم؛ مطرح شد که ایشان در غیاب ما گفته آنها توقعاتشان از من بسیار بالاست! وقتی این جمله را شنیدیم، تعجب کردیم! یادمان افتاد فقط یک‌بار در یک مجلس، ایشان پرهیجان و با سبک شور شعری می‌خواند. بعد از برنامه، تشکری از او کردیم و مؤدبانه پرسیدیم: مفهوم آنچه را که می‌خوانی، می‌دانی؟! می‌دانی «الله مولانا علی یعنی چه؟» بی‌تأمل گفت: بله! قبول کردیم و گفتیم: آیا می‌توانی قسم بخوری همه‌ی این دویست، سیصد جوانی که پای مداحی تو نشسته‌اند، می‌دانند و آنرا می‌فهمند؟ انگار بدجوری گیر کرده بود! فکری کرد و گفت: نمی‌دانم؟ گفتیم: عزیز جان! اگر یکی از این جماعت جوان با ذهنیت «کفر» از اینجا بیرون برود، تو مسئولی! کمی به فکر باش! این تمام توقعی بود که ما از ایشان داشتیم...

مسلماً آن مداح محترم با خود حساب و کتابی داشته و فهمیده که اگر بخواهد به تذکرمان گوش دهد، مجلس او از تب و تاب خواهد افتاد و فی‌الواقع، بسیاری ازمشتریان پر و پا قرص خود را از دست خواهد داد. مسلماً وقتی مشتری و مستمع خود را از دست بدهد، روی مجلس او تأثیر بد خواهد گذاشت و بانیان و صاحبان مجلس و مدیران هیأت‌ها کمتر از او دعوت خواهند کرد...!

در حرف آن مداح محترم تأمل کنید... جمله‌ی «آنها توقع زیادی از من دارند»

مسلماً آن مداح محترم، نتوانسته بین رضایت مستمع و رضایت اهل‌بیت علیهم‌السلام، «حق» را بشناسد و آنرا انتخاب کند و این، مشتی است نمونه هزاران خروار!

به راستی آیا مسئولان محترم هیأت‌ها با خود اندیشیده‌اند که نبض این جریانات انحرافی به دست ایشان است؟! می‌توانند به راحتی در برابر آن ـ مثل آن چه که تعریف کردیم ـ تسلیم شوند، یا این که به راحتی در برابر آن بایستند و مداح و برنامه او را به بوته نقد بکشند و اصلاً نگران ناراحتی و نارضایتی مستمع نباشند... آنچه مهم است آبروی مجلس اهل‌بیت علیهم‌السلام و وزانت آن است و لاغیر.

انتظار می‌رود، که مدیران هیأت‌ها هرکدام، ادامه دهنده‌ی جریان عظیم و مبارکی باشند که در آن بیشتر از سیره و شناخت اهل‌بیت علیهم‌السلام گفته شود، نه از...


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۲۲ مرداد ۹۶ ، ۱۰:۴۱
مکتب الشهداء

یکی از مهم‌ترین نکاتی که بایستی متولیان(خادمان) هیأت‌های مذهبی به آن توجه داشته باشند، توجه به فرهنگ نقد و جا انداختن آن در هیأت است. مداح و منبری هر کدام جایگاهی خاص دارند؛ با هدف خاصی در جامعه تربیت شده‌اند و هنگامی که برای اداره‌ی مجلس و محفلی دعوت می‌شوند، بایستی زیر ذره‌بین نقد تمام اعضای هیأت البته با همکاری و هدایت مدیر هیأت، قرار گیرند؛ تا میزان توان آنها در نیل به هدف مورد نظر، بررسی و سنجیده شود.

شاید همین‌جا، پرسشی به ذهن خوانندگان هوشیار برسد که هدف از این نظارت چیست و برچه اساسی باید صورت گیرد؟ مسلماً از دعوت مداح و منبری یک هدف خاص دنبال نمی‌شود؛ جایگاه منبری، جایگاه رفیعی است و وظیفه‌ی او آشنا ساختن هیأتی‌ها با سیره زندگانی اهل‌بیت علیهم‌السلام است و ترسیم دورنمایی از زندگانی ایشان، به نحوی که:

اولاً: باورپذیر است.

ثانیاً: قابلیت الگوپذیری داشته باشد.

اگر برحسب این دو هدف یاد شده، برنامه‌ی منبر مورد ارزیابی قرار گیرد، مسلماً منبری موفق، از منبری ناموفق به راحتی متمایز می‌شود. نقطه‌ی کور و ابهام کار، وقتی است که معیارها به جای موارد یاد شده، جای خود را به موارد و موضوعاتی حاشیه‌ای یا سلیقه‌ای بدهد و مدیر هیأت، تنها برحسب جوِ موجود در جامعه، یا خواسته‌های عوامانه یا سطحیِ عده‌ای هیأتی، که بر او نفوذِ رأی دارند، از اهدافِ یاد شده دور شود و قیافه، صدا، شهرت و زبانزد بودن و به طور کلی جاذبه‌های کاذب یک منبری را در نظر بگیرد.

در این حالت، طبیعی است که هیأت و برنامه‌های آن از اهداف اصلی خود دور شده، حالتی شخصی و سلیقه‌ای به خود می‌گیرد. آنگاه که پای سلیقه در میان آمد، دیگران هم بر حسب سلیقه‌ی خود به انتخاب می‌پردازند و آنگاه پدیده‌ای ظهور می‌کند که امروز شاهد آن هستیم: بسیاری پای یک منبر مشخص نمی‌نشینند، فقط به دلیل آن که آن را نمی‌پسندند!

جایگاه مداح هیأت، جایگاه دیگری است که در جای خود قابل بحث است.

اگر امروزه جمعیت‌های مذهبی، هیأت‌ها و محافل دینی به مداح و مداحی، بهای دیگری می‌دهند و بیش‌تر به آن توجه دارند، دلیلش چیست؟ آیا به جایی غیر از مدیر هیأت بر می‌گردد؟ و آیا جز این است که خواسته‌های جوانان و جریان‌های مورد علاقه‌ی آنها که ریشه در هیجان‌ها دارد، در آن دخیل است؟!

در این جا، ذکر این نکته خالی از لطف نیست:

از مدیر هیأتی خواستیم که درباره‌ی برنامه‌های هیأت خود تجدید نظر کند، گفت: اگر فلان کار یا بسار کار را نکنیم و از فلانی دعوت نکنیم، مردم نمی‌آیند! گفتم: مگر برای مردم برنامه گذاشته‌ای؟! در جوابش ماند! اگر می‌گفت: آری؛ در حقیقت جنبه‌ی توجه به رضایت اهل‌بیت علیهم‌السلام را فراموش کرده بود و توجیهی برای آن نداشت و اگر می‌گفت: برای اهل‌بیت علیهم‌السلام است، تناقضی آشکار به وجود می‌آمد... به همین دلیل از خیر بحث گذشت!

قصه‌ی برخی از مسئولان هیأت‌ها چنین است؛ به درستی اینان با خود و خدای خود کنار نیامده‌اند که آیا برای رضای مردم و مداح و منبری این همه تلاش می‌کنند، یا خالصانه برای خدا تلاش می‌کنند و اگر کارشان برای عشق به اهل‌بیت علیهم‌السلام است، این همه جوش مستمع را زدن و ناز مداح را کشیدن و... برای چیست؟ اینجاست که ضرورت امر فرهنگ‌سازی مطرح می‌شود.


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۵ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۳
مکتب الشهداء

نقش هیأت‌های مذهبی و جایگاه مردمیِ آن بر هیچ‌کس پوشیده نیست. شاید بزرگ‌ترین پایگاه دینی ـ ملی در جامعه اسلامیِ ما، هیأت‌ها و محافل مذهبی باشند. هرچه قدر، قدر و ارزش یک هیأت در میان مردم شناخته شده و والا باشد، میزان تأثیرگذاری آن بر مردم نیز بیش‌تر خواهد بود. باتوجه به این نقش ارزش‌مند، بسیاری از ضعف‌ها و قوت‌های فرهنگی را که در میان هیأتی‌ها و جوانان علاقه‌مند و محب اهل‌بیت علیهم‌السلام دیده می‌شود، به نوعی می‌توان با هیأت‌های مذهبی و برنامه‌های آن مرتبط دانست.

اگر امروزه جریان‌های عزاداری و سینه‌زنی میان جوانان از شکل سنتی - که در قدیم رواج داشته - تقریباً به طور کلی خارج شده و از شکل سنتی، به شکل هیجانی و جوان‌پسند گرایش پیدا کرده، بی‌گمان هیأت‌ها، به خصوص هیأت‌امنای هیأت، در این گرایش نقش مؤثری داشته‌اند. مگر یک مداح می‌تواند بدون هماهنگی با مسئولین هیأت، پشت میکروفن مداحی برود و یا حضور او استمرار بیابد؟!

هم‌چنین اگر برنامه یک هیأت، با وجود همه این هیجانات و شور زدن‌ها و سبک جدید به شکل آرام و متین خود تداوم یافته و همه‌ی وزانت سبک سنتی در برنامه‌های مذهبی را حفظ کرده، بی‌گمان باید نقش مسئولین هیأت را در لابه‌لای برنامه‌های آن هیأت جست‌وجو کرد.

شاید تمامی آن چه در این قسمت (#هیأتی_ها_بدانند) می‌آید، مورد عنایت و توجه هیأتی‌ها و تأیید ایشان قرار نگیرد، به هرحال سعی بر این شده بر حسب اصل «ما لا یدرک کلّه لا یترک کلّه» و برحسب وظیفه اخلاقی، شرعی و نیز تعهدی که در قبال مسائل فرهنگی کشور بر عهده‌ی هر انسان با وجدانی است، با دست‌اندرکاران(خادمین) محترم هیأت‌ها، نکاتی را در قالب (#هیأتی_ها_بدانند) و با برگرفتن از بیانات و راهنمائی بزرگان در میان می‌نهیم.

همچنین از مخاطبین بزرگوار خواهشمندیم تا این کانال(حسینیه مجازی) را به دوستان هیأتی خود معرفی کنند.
التماس دعای خیر


انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهداء بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۱۰ مرداد ۹۶ ، ۰۹:۰۶
مکتب الشهداء

آقایان [مداح و ذاکر اهل‌بیت علیهم‌السلام] که مبتلا هستند به این شغل و این کار، مشغول باشند به مداحی اهل‌بیت علیهم‌السلام، به ذکر فضائل آن‌ها و مطاعن اعدای۱ اهل‌بیت علیهم‌السلام و مصائبی که بر ایشان وارد شده است. همۀ این‌ها باید بدانند در چه موقف [و جایگاه] هستند؛ چه کاری را دارند انجام می‌دهند! برای چه این کارها را می‌کنند. باید بدانند که همان مودّت ذی‌القربی را که در قرآن هست، دارند پیاده می‌کنند، چه ذکر فضائل اهل‌بیت علیهم‌السلام باشد و چه ذکر مصائب آن‌ها باشد؛ همۀ این‌ها ادا‌ کردن اجر رسالت است؛ تثبیت‌کردن مردم بر «قرآن» است. چرا؟ برای‌ اینکه در قرآن هست: «إلاّ المَوَدَّة فِی القُرْبَی»۲ ([از شما برای رسالت پاداشی نمی‌خواهم] مگر مودت و دوستی نزدیکانم).

اگر کسی بگوید: ما قرآن را می‌خواهیم و می‌گیریم، اما به اهل‌بیت کاری نداریم، چه‌کار داریم به اهل‌بیت؟! «حَسْبُنَا کِتَابُ اللهِ»۳ (کتاب خدا ما را بس است). می‌گوییم: کتاب الهی که در آن «إلاّ المَوَدَّةَ فِی القُرْبَی» هست، آن را می‌گویی؟! آیا می‌شود آن‌ ‌‌وقت بگوییم کاری به اهل‌بیت علیهم‌السلام نداریم؟! کتاب‌الله که در آن آیۀ «اَکمَلْتُ لَکمْ دِینَکُم و اَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی»۴ (دین شما را کامل کردم و نعمتم را بر شما تمام نمودم) هست، آن را می‌گویی؟! پس آیا می‌شود بدون اکمال و بدون ولایت اهل‌بیت؟! آن قرآنی را می‌گویید که در آن آیۀ «إِنَّما وَلِیُّکُمُ اللَّهُ وَ رَسُولُهُ وَ الَّذِینَ آمَنُوا الَّذِینَ یُقِیمُونَ الصَّلاة وَ یُؤْتُونَ الزَّکاة وَ هُمْ راکِعُون»۵ (همانا ولیّ شما خدا و رسول او و کسانی هستند که نماز به پا می‌دارند و درحالی‌که در رکوع‌اند، زکات می‌دهند) هست؟! یا نه، در قرآن شما این آیه‌ها نیست؟! بله، اگر در قرآن شما این آیه‌ها نباشد، ممکن است بگویید ما قرآن را می‌گیریم، ولی در قرآن که این آیه‌ها نیست.


پس باید بدانیم که یک واجب بزرگی بر دوش همه است، معلمین با تعلیم و مادحین با عمل، به این‌ها بفهمانند که از محبت اهل‌بیت علیهم‌السلام نباید دست برداشت، همه‌چیز توی محبت است. اگر ما خدا را دوست می‌داشتیم، آیا ممکن بود دوستانش را دوست نداشته باشیم؟ آیا ممکن بود اعمالی را که او دوست می‌دارد، دوست نداشته باشیم؟ آیا چنین چیزی می‌شود که کسی دوست خدا باشد، اما دوستِ دوستان خدا نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دوست دارد، نباشد؟ دوست اعمالی که خدا دشمن دارد، باشد؟ آیا چنین چیزی می‌شود؟! قهراً کسی که گفته: «حَسْبُنَا کِتَابُ اللهِ»؛ نه وصیتی است و نه هیچ چیز دیگری لازم است، دروغ واضح و آشکار [گفته] است؛ مثل اینکه در روز بگوید حالا شب است یا در شب بگوید حالا روز است.


کتاب‌اللهی که پُر است از «کُونُوا مَعَ الصّادِقِینَ»۶ (همراه راست‌گویان باشید)، کتاب‌اللهی که متّقین و فاسقین را در دو صف قرار داده است. ببینید متقین کیانند؟ فاسقین کیانند؟ راستگویان کیانند و دروغ‌گویان کیانند؟ آیا می‌شود [بین آیات] تبعیض کرد؟!۷ آیا می‌شود [آیات را] تفکیک کرد؟! این مثل این است که بگویند: ما نصف قرآن را قبول داریم، نصف دیگرش را قبول نداریم. کما اینکه نصاری و یهود از دوستانشان در سیصد سال قبل، معاهده گرفته‌اند که لعن یهود و نصاری باید از قرآن حذف شود و غیر از خداپرستی چیز دیگری در قرآن نباید باشد! آیا چیزی را که تنصیفش۸ کنیم، قرآن است؟! پس خداپرستی هم لازم نیست باشد؛ همین‌که مثلاً انسان کسی را نکشد، کسی را نزند [کافی است]! خداپرستی هم لازم نیست! بت‌پرست‌ها هم بگویند: ما هم نکاحی داریم، سفاحی۹ داریم، زنایی داریم، مال مردم‌خوری داریم و... ـ‌[بالأخره] یک چیزهایی را آن‌ها قائل‌اندـ اما اینکه خدا یکی باشد، نه! این [بت‌ها] «شُفَعَائُنَا عِنْدَ اللهِ»۱۰ (شفیعان ما نزد خداوندند). اگر بنا باشد بر تبعیض، اکثر مردم اصلاً خداپرست نیستند، اکثر مردم بت‌پرست‌اند. دین خدا تبعیضی نیست؛ یا باید همه‌اش را بگیری یا هیچ چیزش را نگیری.

یک مرد ناجوری بود، وقت مردنش به بچه‌هایش وصیت کرد:‌ ای بچه‌ها، این‌هایی که شما را دعوت می‌کنند به خداپرستی و دین‌داری، تا می‌توانید انکار کنید که خدایی هست. اگر مغلوب شوید در برابر مدعی اینکه خدایی هست، دیگر از شر این‌ها راحت نیستید، باید تابع این‌ها شوید. اگر بگویند: زن باید از باطن دست وضو بگیرد و مرد از ظاهر دست، دیگر نمی‌توانید مخالفت کنید و تا آخر این سلسله می‌کشد.

پس قهراً این کسانی که می‌گویند: این مداحی چیست؟ مصیبت‌خوانی چیست؟ اشک ریختن چیست؟ این‌قدر احمق هستند که نمی‌فهمند این اشک طریقۀ تمام انبیا علیهم‌السلام بود برای شوق لقاءالله، برای تحصیل رضوان‌الله و مسئلۀ دوستان خدا هم از همین باب است. محبت این‌ها هم اگر در فرح به فرح این‌ها و در حزن به حزن این‌ها اشک آورد، این هم همان‌طور است. دلیل [بر این مطلب] خیلی است: اول اینکه همۀ انبیا علیهم‌السلام از خوف خدا بکاء داشتند. آیا از شوق لقای خدا بکاء نداشتند؟! انبیا علیهم‌السلام کارشان همین بوده است. اگر کسی انبیا علیهم‌السلام را قبول دارد، باید بکاء و گریه را هم قبول داشته باشد. و همچنین [از ادله بر مطلب] این مسئله است که [در روایات] وارد شده و ثابت است که در اذن دخول حرم سیدالشهدا علیه‌السلام این مطلب منصوص است که [شخص بگوید]: «أاَدْخُلُ یَا اللهُ، أاَدْخُلُ یَا رَسُولُ اللهِ، أاَدْخُلُ...» (آیا داخل شوم خداوندا؟ آیا داخل شوم‌ ای رسول خدا؟ ...) و از تمام ائمه علیهم‌السلام استیذان۱۱ می‌شود. بعد می‌گوید: «فَإنْ دَمَعَتْ عَیْنُکَ، فَتِلْکَ عَلَامَة الإذْنِ»۱۲ (اگر اشکی از چشم آمد، علامت این است که به تو اذن داده‌اند).

اما کیست که بفهمد این مطلب را؟! کیست که عاقل باشد؟! این اشک چشم، به اعلی علیین مربوط است. اما احمق‌ها می‌گویند: اشک چیست؟ این‌ها ـ‌نعوذبالله‌ـ خرافات است، این‌ها چیست؟! این اشک چشم، به آن بالا مربوط است. عمل «ام‌داوود» آن‌قدر مفصّل است که از ظهر تا غروب، بعضی‌ها آن را نمی‌توانند خلاص بکنند. [در روایت] دارد که در سجدۀ آخر، سعی کن اشکی از چشمت بیاید؛ اگر آمد، علامت این است که دعایت مستجاب شده است.۱۳ عجب! شما می‌گویید این اشک هیچ‌کاره است؟! نه‌خیر، این اشتباه محض است، این اشک ما مربوط است به اعلی علیین؛ از آنجا استیذان می‌کند، از آنجا استجابت دعا می‌کند.

فلذا باید بدانند کسانی که حاجت مهمه‌ای دارند، یکی از همین نمازها و از این عبادت‌هایی که برای حاجت ذکر شده است [به ‌جا آورند] و اگر بخواهند تثبیت بکنند، تأیید بکنند و برسند به حاجت خودشان بلاشک، ملتفت باشند بعد از آن طلب حاجت و نمازها و دعاها، بروند به سجود و در سجود سعی کنند [به‌ اندازۀ] بال مگسی چشم تر بشود، این علامت این است که مطلب تمام شد. بله، چیزی که هست، عینک ما درست صاف نیست، ما نمی‌فهمیم، فرضاً ما از خدا خانه می‌خواهیم، اما خدا خانه‌ای را که ما می‌خواهیم به مصلحت ما نمی‌داند، چه می‌کند؟ آیا باطل می‌کند دعای ما را؟ خیر، بالاتر از خانه به ما می‌دهد؛ به مَلک می‌فرماید: چند سال بر عمر این شخص بیفزا. این بیچاره خیال می‌کند این‌همه زحمت کشید، آخر اثری از خانه و دعای خودش ندید، دعایش مستجاب نشد، اما نمی‌داند بالاتر از استجابت این دعا را به او داده‌اند، ولی او نمی‌فهمد. حسن ظن به خدا باید داشته باشیم، عینکت باید واسع و صاف باشد، کدورت نداشته باشد.

به خدا می‌سپاریم همه را در تثبیت این اصل اصیل که «مودت ذی‌القربی» است با تمام لوازمش تا گاو و ماهی،۱۴ که ثابت قدم باشند، ان‌شاءالله.


📚منابع:
۱. اشکالات و معایب دشمنان.
۲. شوری، ٢٣.
۳. «عن ابن عباس رضی الله عنه قال: لما حضر رسول الله صلى الله علیه و سلم و فی البیت رجال فیهم عمر بن الخطاب قال النبی صلى الله علیه و سلم: هلم اکتب لکم کتاباً لا تضلوا بعده. فقال عمر: ان النبی صلى الله علیه و سلم قد غلب علیه الوجع و عندکم القرآن. حسبنا کتاب الله. فاختلف أهل البیت فاختصموا منهم من یقول قربوا یکتب لکم النبی صلى الله علیه و سلم کتابا لن تضلوا بعده ومنهم من یقول ما قال عمر فلما أکثروا اللغو و الاختلاف عند النبی صلى الله علیه و سلم قال رسول الله صلى الله علیه و سلم قوموا؛ از ابن‌عباس ـ که خدا از او و پدرش، عباس، راضی باشد ـ نقل شده است که گفت: هنگامی که پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله در حال احتضار قرار گرفت و در منزلش مردانی حضور داشتند که عمربن‌خطاب هم در میان آنان بود، فرمود: بیایید چیزی برایتان بنویسم که بعد از آن گمراه نشوید. عمر گفت: درد بر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله چیره شده است، قرآن را دارید، کتاب خدا ما را بس است. پس از این سخن، در میان حاضران در منزل اختلاف و منازعه شد. برخی می‌گفتند: بیایید پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله برایتان چیزی بنویسد که بعد از آن هرگز گمراه نشوید و برخی سخن عمر را می‌گفتند. وقتی در محضر پیامبر صلی‌الله‌علیه‌وآله بسیار اختلاف کردند و سخنان بیهوده گفتند، پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وآله فرمود: برخیزید [و بروید]»؛ صحیح بخاری، ج۷، ص۹ و نیز نک: مسند احمد، ج۱، ص۳۲۴؛ ج۷، ص۹؛ صحیح بخاری، ج۵، ص۱۳٧؛ صحیح مسلم، ج۵، ص۷۶؛ امالی مفید، ص۳۶؛ مناقب ابن‌شهرآشوب، ج۱، ص۲۳۶؛ بحارالانوار، ج۲۲، ص۴۷۳؛ ج۳۰، ص۵۳۲.
۴. مائده، ٣.
۵. مائده، ۵۵.

۶.توبه، ١١٩.
۷.تفاوت گذاشت.
۸.دو تکه.
۹.زنا.
۱۰.یونس، ١٨.

۱۱.درخواست اجازه.
۱۲.«فَإِنْ خَشَعَ قَلْبُکَ وَ دَمَعَتْ عَیْنُکَ فَهُوَ عَلَامَةُ الْإِذْنِ؛ پس اگر قلبت خاشع و چشمت گریان شد، نشانۀ اذن است»؛ مصباح‌المتهجد، ج۲، ص۷۲۰؛ المزار، شهید اول، ص۱۲۲؛ بحارالانوار، ج۹۸، ص۱۹۹.
۱۳.«... وَ اجْتَهِدْ أَنْ تَسِحَ عَیْنَاکَ وَ لَوْ بِقَدْرِ رَأْسِ الذُّبَابَةِ دُمُوعاً فَإِنَّ ذَلِکَ عَلَامَةُ الْإِجَابَةِ؛ بکوش اشک چشمانت، اگرچه به اندازۀ سر مگس، جاری شود که این اشک علامت اجابت است»؛ مصباح‌المتهجد، ج۲، ص۸۱۲؛ بحارالانوار، ج۹۵، ص۴۰۳ و نیز نک: اقبال‌الاعمال، ج۲، ص۶۶۳؛ بحارالانوار، ج۹۵، ص۴۰۴.
۱۴.کنایه از نهایت امر.



انتشار گلچینی از روایات، مقاتل، اشعار و... در مناسبت‌های مذهبی

برای ورود به کانال حسینیه مجازی مکتب‌الشهدا بر روی تصویر زیر کلیک کنید


۰ نظر موافقین ۰ مخالفین ۰ ۰۲ مرداد ۹۶ ، ۱۱:۲۶
مکتب الشهداء